نتیجه ی رقابت و حسادت
نوشته شده توسط : افشين محمدزاده زارع
روزی استادی داروساز با شاگردش به مجادله پرداختند که چه کسی بهتر دارو درست می کند به همین دلیل مسابقه ای ترتیب دادند تا هر یک دارویی اختراع کنند . تا اینکه هردو رفتند تا دارویی بسازند هر دو خیلی فکر کردند ولی به جایی نرسیدند سر انجام شاگرد تصمیم گرفت کمی کاه و یونجه در هاون بریزد و تا پایان مسابقه هر روز سر و صدا ایجاد کند . روزی استاد که از جلو در شاگردش رد می شد . این سر و صدا نظرش را جلب کرد . نزدیک تر که رفت و از شکاف در دید که شاگردش با هاون چیزی درست می کند به همین دلیل دچار فشار و استرس شد و رفت شب و روز فکر کرد ولی به علت فشار و استرس نتوانست فکر کند و هر روز استاد می رفت و میدید که شاگرد بی وقفه کار می کند به همین دلیل بیشتر دچار استرس می شد که یک روز در اثر همین استرس و فشار روحی سکته کرد و در بستر بیماری افتاد وقتی شاگرد قضیه را فهمید به عیادت استاد رفت استاد در بستر مرگ از شاگردش پرسید تو چه دارویی ساخته ای ؟ شاگرد در جواب گفت : من هیچ نتوانستم بسازم و فقط کاه و یونجه را در هاون می کوبیدم تا تمرکز تو را خراب کنم . استاد با شنیدن این سخن از رخت خواب بر خواست و گفت دوباره به مسابقه ادامه می دهد این دفعه استاد با ذهنی خالی از استرس توانست دارویی بسازد که شاگرد به شکست خود اعتراف کند.>>>>>>>>>> عزیزان من برای اینکه در کارها موفق شوید باید به جای رقابت کردن و فشار وارد کردن به خود . فقط باید تنبلی را کنار بگذارید و با تمام وجود تلاش کنید و کار امروز را به فردا نگذارید .



:: بازدید از این مطلب : 82
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 شهريور 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: